خبر داری امروز چندمین روز سال است؟ راستی! یادم رفت که بگویم امسالم را از بهارِ رجب شروع کردم و هفتههایم را از یکشنبه ها! این را هم باید تا الان فهمیده باشی که روزمرگیها کمرم را شکستهاند! تمام راههایی که برای شکستن روزمرگی به ذهنم رسیده را انجام دادم و اگر کار جدیدی هم به ذهنم برسد بیکار به تماشایش نمینشینم. حرکت میکنم! نمیدانم قبول داری یا نه که آدمی با حرکت است که معنا...
آه...
چقدر سرت را با حرفهایم درد میآورم. قبول دارم. اما توهم به من حق بده! خبر داری چندمین روز سال است؟ شمسی میخواهی حساب کن یا قمری یا میلادی! از هرکدام حساب کنی روزهاست که میگذرد! روزها روزها روزها... - حتی شمسی که به ظاهر بیست و هشت روز گذشته اما بازهم خودت بهتر میدانی که حتی یک روز هم...- روزهایی میگذرد که فیلم هایم را -با تمام علاقهای که داشتم- گذاشتهام گوشهای؛ کتاب و دفتر و قلم دست گرفتهام به خواندن و نوشتن! -به یاد روزهای کودکی که میخواندیم و مینوشتیم- روزهایی میگذرد که حتی در شب های سرد کنار پنجرهی اتاق، چشم در چشم ماه قلم به دست مینشینم و حرف دلهای ماه را گرتهبرداری میکنم.
۹۶/۰۱/۲۸
۰
۰
هم سایه